- تاریخ درج : ۲۸ فروردین ۱۳۹۶
- تعداد بازدید: 24263
- نویسنده : دکتر محسن مردانی کیوی
-
شبکۀ بازویی
شبکه ی بازویی از اجتماع شاخه های ونترال (شاخه های قدامی) چهار عصب نخاعی گردنی تحتانی (C5 ،C6 ، C7 و C8 ) و قسمت اعظم اولین عصب نخائی سینه ای (T1 ) تشکیل می گردد. پنجمین عصب گردنی (C5 ) اغلب شاخه ای به چهارمین گردنی (C4 ) می دهد و اولین عصب سینه ای (T1 ) اغلب شاخه ای از دومین سینه ای (T2 ) دریافت می کند. مجموع شاخه های فوق ریشه های شبکه را تشکیل می دهند.
شاخه های جانبی شبکۀ بازویی
شاخه های جانبی از دو بخش سوپراکلاویکولار و اینفراکلاویکولار شبکۀ بازویی جدا می شوند. توضیح آنکه، عصب های یک، دو، سه، چهار از ریشه های شبکۀ بازویی و عصب های پنج و شش از تنه های آن جدا می شوند.
شاخه های سوپراکلاویکولار عبارتند از:
1- شاخه هایی برای عضلات اسکالنوس و لونگوس کولای (عضلۀ دراز گردنی)
2- شاخه ای برای عصب فرنیک
3- عصب دورسال اسکاپولار
آناتومی بالینی عصب دورسال اسکاپولار
صدمه به عصب دورسال اسکاپولار موجب فلج عضله های رامبوئید می شود؛ اگر فلج یک طرفه باشد، اسکاپولای همان طرف دورتر از خط وسط نسبت به طرف سالم قرار می گیرد.
4- عصب لانگ توراسیک
آناتومی بالینی عصب لانگ توراسیک
از آنجا که بر روی سطح خارجی عضلۀ سراتوس آَنتریور طی مسیر می کند، بسیار آسیب پذیر است، مخصوصاً زمانی که دست بلند شده باشد، در این صورت ممکن است در اثر ضربه یا جراحت، آسیب دیده و منجر به فلج عضله ی سراتوس آنتریور شود.
5- عصب ساب کلاوین
6- عصب سوپرااسکاپولار
آناتومی بالینی عصب سوپرااسکاپولار
شایع ترین علت مصدومیت، نورَلجیک اِمیاتروفی است. ولی گیر کردن عصب در بریدگی سوپرااسکاپولار (بریدگی اسکاپولار) یا وارد شدن ضربه به شانه یا اسکاپولا نیز ممکن است باعث آسیب دیدن عصب شود.
از عوارض آن درد شانه و تحلیل و ضعف عضلات سوپرااسپایناتوس و اینفرااسپایناتوس است.
شاخه های اینفراکلاویکولار که از سه طناب شبکه جدا می شوند، عبارتند از:
1- عصب پکتورال خارجی
2- عصب پکتورال داخلی
3- عصب جلدی ـ بازویی داخلی
4- عصب جلدی ـ ساعدی داخلی
5- عصب ساب اسکاپولار فوقانی
6- عصب ساب اسکاپولار تحتانی
7- عصب تورَکودورسال
آناتومی بالینی
این عصب در اعمال جراحی قسمت تحتانی آگزیلا و یا در جراحی لنف نودهای اسکاپولار ممکن است صدمه ببیند، در این صورت عضلۀ لاتیسموس دورسای فلج شده و شخص قادر نیست تنۀ خود را بالا بکشد (مانند تمرین بارفیکس). از چوب زیر بغل هم نمی تواند استفاده کند چون شانه توسط آن به بالا هل داده می شود.
شاخه های انتهایی شبکۀ بازویی عبارتند از:
1- عصب ماسکولوکوتانئوس (عضلانی ـ جلدی)
2- مدیان
3- اٌلنار
4- آگزیلاری
5- رادیال
آناتومی بالینی شبکۀ بازویی
ضایعات براکیال پلِکسِس اغلب یا قسمت فوقانی شبکۀ بازویی (ریشه های C5 و C6 و تنۀ فوقانی ) را درگیر می کند یا قسمت تحتانی (ریشه های C8 و T1 و تنۀ تحتانی) آن را، درگیری کامل تمام ریشه های شبکه نادر است.
ضایعات قسمت فوقانی شبکۀ بازویی، معمولاً نتیجۀ باز شدن بیش از حد زاویۀ بین گردن و شانه
(مانند افتادن روی شانه) و یا کشیده شدن گردن نوزاد هنگام زایمان به وجود می آید. در این حالت
ریشه های C5 و C6 پاره شده و در نتیجه عصب ساب کلاوین و اعصاب ماسکولو کوتانئوس و آگزیلاری که همگی الیافی از C5 و C6 دریافت می کنند، کارایی خود را از دست می دهند و در نتیجه عضلات دلتوئید، بایسپس، ترس مینور، سوپرااسپایناتوس، اینفرااسپایناتوس، سابکلاویوس و قسمت اعظم براکیالیس و براکیارادیالیس فلج می شوند، در نتیجه ضعف در عضلات کمربند شانه ای و ناتوانی در ابداکشن بازو و ضعف در فلکشن مفصل آرنج و اکستنشن مفصل مچ به وجود می آید. حالت ظاهری فرد به صورت شانۀ اداکت شده همراه با چرخش داخلی بازو و اکستنشن آرنج و فلکشن مچ است. همچنین قسمت خارجی بازو نیز حس خود را از دست می دهد.
درگیری قسمت تحتانی شبکۀ بازویی کمتر شایع است و معمولاًدر اثر ابداکشن شدید بازو یا کشیده شدن دست به سمت بالا (مثلاً گرفتن چیزی در حین افتادن) رخ می دهد، در این صورت T1 که تمام عضلات کوچک دست را از طریق اعصاب اٌلنار و مدیان عصب دهی می کند پاره شده و عضلۀ اکستنسور دیژیتوروم مفاصل اینتر فالنژیال را به حالت فلکشن در آورده (به علت فلج عضلات آنتاگونیست آنها؛ بین استخوانی ها و لامبریکل ها) و دست به حالت چنگ زدن یا پنجه ای در می آید. همچنین از دست دادن حس قسمت داخلی بازو و در صورت درگیری هشتمین گردنی، گسترش بی حسی تا قسمت داخلی ساعد، دست و دو انگشت داخلی نیز دیده می شود. ضایعات قسمت تحتانی شبکۀ بازویی ممکن است در اثر وجود دندۀ گردنی یا متاستاز بدخیمی های ریه نیز به وجود بیاید.
عضلۀ براکیالیس
عضلۀ پهنی است که آرنج و نیمۀ تحتانی سطح قدامی استخوان بازو را می پوشاند و در خلف بایسپس قرار دارد. مبدأ آن، از نیمۀ تحتانی نمای قدامی تنۀ استخوان بازو ( سطح قدامی ـ خارجی و قدامی ـ داخلی ) و از سطح قدامی دیواره های بین عضلانی خارجی و داخلی است. الیاف گوشتی تبدیل به وتر ضخیم می شوند که به سطح قدامی زایدۀ کورونوئید استخوان اٌلنا می چسبد.
خون رسانی
شریان براکیال به طور مستقیم و از طریق شریان اٌلنار، شریان های طرفی ـ اٌلنار فوقانی وتحتانی، شریان اٌلنار ریکارنت قدامی، شاخۀ طرفی ـ رادیال از پروفوندا براکیال و شریان رادیال ریکارنت (شریان راجعه رادیال).
عصب
عصب ماسکولو کوتانئوس (C5 و C6 ) فقط بخش کوچکی از قسمت خارجی آن از رادیال عصب می گیرد (C7 )
عمل
تاکنندۀ مفصل آرنج است.
عضلات ناحیۀ خلفی بازو
شامل یک عضله است به نام تریسپس رادیال (عضلۀ سه سر بازویی)
عضلۀ تریسپس براکیال
در خلف بازو واقع شده و تمام طول سطح خلفی استخوان بازو را می پوشاند. عضلۀ بزرگی است که در بالا، دارای سه سر ( دراز، داخلی، خارجی) است، بدین شرح سر دراز، توسط یک وتر تخت شده، از تکمۀ اینفراگلنوئید استخوان کتف مبدأ می گیرد. الیاف گوشتی به طرف پایین رفته، به سر خارجی و سر داخلی می پیوندد. سر خارجی توسط یک وتر تخت، از سطح خلفی تنۀ هومروس و از سپتوم بین عضلانی خارجی مبدأ می گیرد. سطح اتصالی وتر آن بر روی استخوان، به طول پنج تا هفت سانتی متر است و از زیر تکمۀ بزرگ هومروس تا ناودان رادیال امتداد دارد. سر داخلی از عقب توسط سر دراز و سر خارجی پوشیده شده است. مبدأ اتصالی آن، آن قسمت از سطح خلفی تنۀ استخوان بازوست، که در زیر و داخل ناودان رادیال قرار گرفته است و از سپتوم بین عضلانی داخلی هم مبدأ می گیرد.
عضلۀ تریسپس دارای یک وتر مشترک است که از میان نیمۀ تحتانی آن شروع می شود و شامل دو لایۀ سطحی و عمقی است. این دو لایه، پس از دریافت الیاف عضلانی که از سه مبدأ فوق می آیند در بالای آرنج به هم می پیوندند و به قسمت خلفی سطح فوقانی اوله کرونان استخوان اُلنا می چسبند. سر دراز، از مابین ترس مینور و ترس ماژور عبور کرده، فضای سه ضلعی ای که مابین آن دو است را به دو فضای چهارگوش و سه گوش تقسیم می کند. حدود فضای سه گوش از این قرار است که در بالا ترس مینور، در پایین ماژور، در خارج سر دراز قرار گرفته و از درون آن، عروق سیر کمفلکس اسکاپولار می گذرند. حدود فضای چهارگوش از این قرار است که در بالا عضله های ترس مینور و ساب اسکاپولاریس و کپسول مفصل شانه، در پایین ترس ماژور، در داخل سر دراز و در خارج گردن جراحی استخوان بازو قرار می گیرند. از درون این فضا، عصب آگزیلاری و عروق سیر کمفلکس هومرال می گذرند. توضیح آنکه، الیافی از سطح عمقی قسمت تحتانی عضلۀ تریسپس( سر داخلی)، به سطح خلفی کپسول مفصلی آرنج می چسبد. این الیاف را عضلۀ مفصلی آرنج نام گذاری کرده اند.
خون رسانی
شریان های سیر کمفلکس هومرال خلفی، شاخه های متعددی از پروفوندا براکیال، طرفی ـ اُلنار فوقانی و تحتانی و بین استخوانی ریکارنت.
عصب
عصب رادیال ( C6 و C7 و C8 ) با شاخه هایی برای هر کدام از سرها.
آناتومی سطحی عضلات بازو
وقتی که بازو در کنار بدن آویران است، بخش قدامی و داخلی آن برجستگی عضلۀ بایسپس را نشان می دهد که هر طرف بوسیلۀ یک فرورفتگی بین عضلانی محدود شده است. این عضله، طرح اصلی ناحیۀ جلوی بازو را مشخص می کند و از دیوارۀ قدامی آگزیلا تا حفرۀ آرنج کشیده شده است. تاندون های بالایی آن توسط عضلات پکتورالیس ماژور و دلتوئید پوشیده شده اند و تاندون پایینی آن در عمق فضای موجود در حفرۀ کوبیتال فرو می رود. در حالت انقباض کامل، یعنی وقتی که ساعد در حالت فلکشن و سوپینیشن باشد، بایسپس نمایی گرد و محدب پیدا کرده و به سمت خارج برجسته می شود، طول آن کاهش یافته و تاندون آن نیز در حفرۀ کوبیتال بلافاصله در خارج خط وسط قابل لمس است. بخش پروگزیمال بایسپتال اپونوروسیس را می توان در جایی که به طور مورب از روی شریان براکیال و عصب مدیان می گذرد، لمس کرد.
وقتی بازو بالا گرفته می شود، عضلۀ کوراکوبراکیالیس به صورت یک برآمدگی بلند و باریک نمایان می شود که از زیر پوشش چین قدامی آگزیلا بیرون آمده و به سمت پایین و داخل تا تنۀ هومروس می رود و برجستگی گردی را در قسمت فوقانی سطح داخلی عضلۀ بایسپس براکیال تشکیل می دهد.
براکیالیس را در بخش پایینی بازو می توان در هر دو طرف بایسپس دید.
سه سر عضلۀ تریسپس یک برجستگی در پشت بازو درست می کنند که وقتی بخواهیم ساعد را از حالت فلکشن در برابر مقاومت باز کنیم، از هم قابل تشخیص هستند. ناودان های بایسپتال داخلی و خارجی، برآمدگی های ایجاد شده توسط بایسپس و تریسپس را از هم جدا می کنند. وتر این عضله را می توان به راحتی هنگامی که در پشت بازو به سمت اوله کرانون نزول می کند لمس کرد. انگشتان را می توان در طرفین وتر در مکانی که مفصل آرنج سطحی است، فشار داد. گاهی تجمع مایع در بورسای تریسپس را می توان در این ناحیه لمس کرد.
عروق و اعصاب بازو
ادامۀ عروق آگزیلا و ساعدند که شامل عروق و اعصاب سطحی و عمقی می شوند. مهم ترین عروق سطحی، وریدهای بازیلیک و سفالیک هستند. در قسمت عروق بازو به بررسی شریان براکیال (شریان بازویی) و در قسمت اعصاب بازو به بررسی شاخه های انتهایی شبکۀ بازویی می پردازیم.
عروق بازو
شریان براکیال
ادامۀ شریان آگزیلاری است. از کنار تحتانی وتر عضلۀ ترس ماژور شروع شده، طول بازو را طی می کند و تقریبا یک سانتی متری پایین تر از مفصل آرنج به دو شاخۀ انتهایی به نام رادیال و اُلنار تقسیم می شوند.
شاخه های جانبی
1- شریان ﭘﺮوﻓﻮﻧﺪا ﺑﺮاﮐﺌﯽ
2- شاخۀ تغذیه ای: برای استخوان بازو
3- شاخۀ دلتوئید
4- شاخۀ طرفی ـ میانی
5- شاخۀ طرفی ـ رادیال
6- شریان تغذیه ای بازو
7- شریان طرفی ـ اُلنار فوقانی
8- شریان طرفی ـ اُلنار تحتانی
9- شاخه های عضلانی: چهار یا پنج تا هستند که وارد عضله های کوراکوبراکیالیس، بایسپس براکیال و براکیالیس می گردند.
آناتومی بالینی شریان براکیال
در صورت آسیب یا نیاز به عمل جراحی، شریان براکیال را می توان در تمام طولش تحت فشار قرار داد. موقعیت شریان نسبت به استخوان بازو در طول مسیرش متغیر است به طوری که در بالا در داخل، و در پایین در جلوی آن قرار می گیرد؛ به این ترتیب در صورتی که نیاز به وارد کردن فشار بر روی شریان باشد در بخش فوقانی اندام باید جهت فشار از داخل به خارج و در بخش تحتانی جهت فشار از جلو به عقب باشد. ولی بهترین جا قسمت میانی بازوست زیرا اولاً در اینجا وتر عضلۀ کوراکوبراکیالیس در طرف داخل استخوان بازو قرار دارد و می توان شریان را روی آن تحت فشار قرار داد. دوماً در این حالت شریان های رادیال و اُلنار از طریق شبکۀ شریانی دور آرنج می توانند خون بگیرند ولی اگر این فشار به مدت طولانی در قسمتی بالاتر از شاخۀ پروفوندا براکیال باشد ایسکمی در آرنج و ساعد به وجود می آید. اگرچه عروق کُلترال (طرفی) تا حدی در انسداد جزئی یا موقت شریان براکیال مانع از آسیب جدی بافتی می شوند، ولی پارگی یا انسداد کامل و ناگهانی شریان ( در شکستگی قسمت دیستال هومروس یا رادیوس و اُلنا و یا گچ گیری تحت فشار ناحیۀ ساعد) می تواند موجب ایسکمی نکروزیز عضلات اکستنسور و فلکسور ساعد بشود. عضلات و اعصاب تا حدود شش ساعت ایسکمی بافتی را تحمل می کنند ولی پس از آن بافت فیبروتیک جایگزین بافت نکروتیک (بافت مرده) شده، انقباض بافتی موجب کوتاهی عضلات ساعد (مخصوصاً فلکسورها) می شود و ایجاد نوعی ناهنجاری می کند به نام انقباض ایسکمیک.
اعصاب بازو
هفت شاخه از شبکۀ بازویی وارد بازو می گردند؛ دوتای آنها به نام جلدی ـ بازویی داخلی و جلدی ـ ساعدی داخلی، جزو شاخه های جانبی شبکۀ بازویی مورد بررسی قرار گرفتند، پنج تای دیگر که شاخه های انتهایی شبکۀ بازویی هستند عبارتند از:
1- عصب ماسکولوکوتانئوس
آناتومی بالینی
این عصب به ندرت آسیب می بیند چرا که در زیر بایسپس پنهان است، ولی چنانچه به علت جراحات شانه، یا شکستگی هومروس آسیب ببیند، عضلات بایسپس و کوراکوبراکیالیس و قسمت اعظم براکیالیس فلج می شوند. در نتیجه فلکشن مفصل آرنج و سوپینیشن ساعد دچار ضعف می شود. حس طرف خارجی ساعد ( قسمتی که توسط عصب جلدی ـ ساعدی خارجی عصب دهی می شود) نیز از بین می رود.
2- عصب جلدی ـ ساعدی خارجی
3- عصب مدیان
4- عصب اُلنار
5- عصب رادیال
شاخه های جانبی در بازو
این شاخه ها به تناسب مسیر عصب نسبت به هومروس (استخوان بازو) به شرح زیرند:
1- عصب جلدی ـ بازویی خلفی
2- چهار شاخۀ عضلانی
3- عصب جلدی ـ بازویی خارجی ـ تحتانی
4- عصب جلدی ـ ساعدی خلفی
آناتومی بالینی عصب رادیال
صدمه به عصب رادیال در آگزیلا می تواند به علت فشار چوب زیر بغل بلند یا تحت فشار قرار گرفتن عصب بین هومروس و یک مانع خارجی، مثلاً تکیه دادن دراز دست پشت صندلی، و همچنین به علت شکستگی یا دررفتگی انتهای فوقانی هومروس ایجاد شود. اگر محل ضایعه بالاتر از مبدأ شاخه های عضلانی به تریسپس باشد، عضلات تریسپس، براکیورادیالیس، آنکونئوس، سوپیناتور و اکستنسورهای مچ و انگشتان فلج می شوند. در این صورت افتادگی مچ (عدم توانایی در اکستنشن مچ و انگشتان در مفاصل متاکارپوفالنژیال) به علت تونوس فلکسورهای مچ و نیروی جاذبه ایجاد می شود. یکی از اشکالات این افتادگی ( یا به طور کلی، فلکشن کامل مچ) این است که بیمار در این حالت نمی تواند انگشتان را برای چیزی محکم جمع کند. حس نواحی ای هم که توسط رادیال عصب دهی می شوند از بین می رود. اگر صدمه در ناودان رادیال ( که معمولاًبه علت شکستگی هومروس به وجود می آید) ایجاد شود، تریسپس معمولاً به طور کامل فلج نمی شود ولی افتادگی مچ وجود دارد.
عصب آگزیلاری:
دارای دو شاخه ی قدامی و خلفی
آناتومی بالینی
شایع ترین علل درگیری عصب آگزیلاری، نورالژیک امیاتروفی و تروما؛ از جمله دررفتگی مفصل شانه و شکستگی گردن جراحی هومروس است. در این صورت عضلات دلتوئید و ترس مینور فلج می شوند. از آنجا که سوپرااسپایناتوس تنها ابداکتور دیگر بازو است، این حرکت دچار ضعف می شود. حس پوست نیمۀ تحتانی عضلۀ دلتوئید نیز از بین می رود. آگاهی از موقعیت عصب آگزیلاری در تزریقات عضلانی ناحیۀ دلتوئید ضروری است.
-